می خواستم سطر به سطرخاطره هایمان رابه یادآورم
تافراموشی از یادم برود
می خواستم به تمام تنهایی هاسرک بکشم
که دیگر کسی تنها نماند
می خواستم انقدر بگریم تا اشک های عالم تمام شود
وهمگان مجبور باشند فقط بخندند
می خواستم آنقدر از توبنویسم که نانوشته ای باقی نماند
می خواستم فقط از خوبی هایت بنویسم
ولی افسوس که خیلی دیراست
می خواستم اما هیچ فرصتی برای عمل کردن به خاسته هایم
نیافریدم
می خواستم . . .
می خواستم . . . !!!
خود را به که بسپارم وقتي که دلم تنگ است
پيدا نکنم همدل دلها همه از سنگ است
گويا که در اين وادي از عشق نشاني نيست
گر هست يکي عاشق آلوده به صد رنگ است .
salam.khili ghashang bood.
سلام
دستت درد نکنه یوشف جان
احمد
سلام خوبی داستان جالبی بود این داستان واقعی بوده یا افسانه
yosof jan besyar ziba bod dastanet . man ali hastam va dar khedmate shoma doste aziz . dost daram khedmati vasaton anjam bedam . har koja ke hastin khosh bashid .
سلام
این شعرو هم قبلا شنیده بودم هم داستانشو میدونستم اما باز گویی داستان برام جالب بود خیلیا ممکنه بگن مهردا اوستا دیوونه بوده که پای همچه بیوفایی ایستاده اما من درکش میکنم شدت و خلوص عشقش به حدی بوده که رضایت معشوقه از رضایت خودش مهمتر بوده برا ش
24957 بازدید
8 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
34 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian